Untitled Document

تشبیه كواكب و بروج بدستگاه پادشاهی - ۲

و سبب این خشكی هوای زمستانست، و تا بهار نیاید، و رطوبت بر هوا غالب نشود، وی صلاح نپذیرد؛ و منجم گوید: این سودایست كه ویرا پیدا آمده است، و سودا از عطارد خیزد، كه ویرا با مریخ مشاكلتی [موافقت و مطابقت و طرز قرار گرفتن] افتد نامحمود: تا آنگاه كه عطارد بمقارنهٔ سعدین یا بتثلیث [مقارنه قرار گرفتن دو ستاره است در یک نقطه آسمان. مقصود از سعدین زهره و مشتری است – تثلیث دو كوكب در موقعی است كه فاصلهٔ آن دو باندازهٔ سه برج باشد: مثلا یكی در سنبله باشد و دیگری در جدی] ایشان نرسد، این حال بصلاح نیاید. و همه راست میگویند ولٰكن: ذَٰلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ [این آن اندازه از دانش است كه بدان رسیده اند]

اما اینكه در حضرت الهیت و ربوبیت بسعادت وی حكم كردند، و دو نقیب جلد و كاردان را – كه ایشانرا عطارد و مریخ گویند- از آن فرستادند تا پیادهٔ از پیادگان درگاه، كه ویرا هوا گویند، كمند خشگی را بیندازد، و در سر و دماغ وی افكند، و روی وی از همه لذات دنیا بگرداند، و بتازیانهٔ بیم و اندوه، و بزمام [دهانه و افسار.] ارادت و طلب ویرا بحضرت الٰهیت دعوت كند، این نه در علم طب و نه در طبیعت و نه در نجوم باشد، بلكه از بحر علم نبوت بیرون آید، كه محیطست بهمه اطراف مملكت، و بهمه عمّال و نقبا و چاكران حضرت و شناخته است كه هر یكی برای چه شغل اند، و بچه فرمان حركت كنند، و خلق را بكجا میخوانند، و از كجا باز میدارند؛پس هر یكی آنچه گفت راست گفت، ولكن از سرّ پادشاه مملكت، و از سرّ جمله اسفهسالاران مملكت خبر نداشت. و حق، سبحانه و تعالی، بدین طریق ببلا و بیماری و سودا و محنت، خلق را بحضرت خویش میخواند، و میگوید: «این نه بیماری است، كه آن كمند لطف ماست، كه اولیای خویش را بدان بحضرت خویش خوانیم»؛