Untitled Document

در حقوق مشایخ و علما و نگاه داشتن ادب با ایشان - ۱

و رعایت حرمت ایشان از فرایض و واجبات شریعت ست و مرید چون از خواب غفلت بیدار شود و در دست طلب گریبان همتش گیرد بی مرشد راه باخر نرسد و اگر رسد نور ندهد و مشایخ گفته اند هر كرا پیر نیست پیر او شیطان ست پس عزیز من اگر خواهی كه از نكال برهی و بافضال برسی صحبت صاحبدولتی اختیار كن كه قطره بی صحبت صدف درنشود مثنوی:

زمن جان پدر این پند بپذیر  #  برو فتراک صاحبدولتی گیر#

كه قطره تا صدف را درنیامد  #  نه گردد گوهر روشن نتابد#

كه سنگ از تربیت لعلست یاقوت  #  چنا اطلس شود از پرورش لوت#

اساس كار وقتی محكم افتاد  #  كه موسی را خضر میگردد استاد#

چو ممكن نیست رفتن بیدلیلی  #  بباید مصطفی را جبرئیلی#

در شرایع الاسلام می آرد كه پیری و پیشوائی كسی را شاید كه از علم ظاهر نصیب تمام دارد و بدیانت و امانت مشهور بود و بشفقت مسلمانان معروف بود و براه حق دانا و بینا و فتوح و آفات راه او را روشن و افعال و احوال وی مقوی اقوال وی بود و راه از شیخ محقق معتبر گرفته بود چون شیخی چنین یابد دست در فتراک دولت وی زند و خویشتن را بدو بكلی تسلیم كند و مخالفت وی بهیچ وجه روا ندارد و اشارت او بقدر طاقت و امكان پاس دارد تا اگر او اشارت كند بچیزی كه عقل مرید قوت ادراک آن ندارد یا خلاف ظاهر شرع پندارد بران انكار و اعتراض نكند و درین معنی قصهٔ موسی و خضر علیهما السلام در پیش خاطر آورد چه شكستن كشتی و جوان بی گناه كشتن در علم موسی كژ می نمود و در علم خضر راست بود و اعتراض و انكار موسی علیه السلام سبب مفارقت او گشت از صحبت خضر و اگر بانكار پیش نیامدی پس عجایب و غرایب بدیدی