مكتوب شصت و سوم (۶۳) – ۲
و بسیار است كه بر یک پیغمبر صاحبِ شریعت در اوقات مختلفه احكام متضادّه بطریق نسخ و تبدیل وارد شوند و از جمله كلمات متفقه این بزرگواران نفیِ عبادتِ غیر حقست سبحانه و منع اشراک است باو تعالی و تقدس و ناگرفتن بعضی مخلوقاتست مر بعض دیگر را ارباب غیر از حق سبحانه این حكم مخصوص بانبیا است غیر از متابعان ایشان به این دولت مشرف نشده اند و غیر از انبیا كسی باین كلمات تكلُم ننموده است منكران نبوت اگر چه خدا را سبحانه و احد میگویند حال ایشان از دو امر خالی نیست یا تقلید اهل اسلام می كنند یا در وجوب وجود واحد میدانند نه در استحقاق عبادت و نزد اهل اسلام هم در وجوب وجود واحد است و هم در استحقاق عبادت مراد از كلمه طیّبه لا اله الا الله نفی عبادت آلهه باطله است و اثبات معبودیت حق است سبحانه و كلمه دیگر كه مخصوص باین بزرگواران است آنست كه خود را بشر میدانند مثل سائر مردم و الٰه و معبود حق را میدانند سبحانه و مردم را دعوت باو میكنند تعالی و او را سبحانه از حلول و اتّحاد منزّه میگویند و منكران نبوت نه چنین اند بلكه روسای ایشان مدّعیان الوهیّت اند و حق را سبحانه در خود حلول اثبات میكنند و از استحقاق عبادت و اطلاق اسم الوهیت بر خود تحاشی نمی نمایند لاجرم پا از بندگی برآورده در منكرات افعال و مستقبحات اعمال می افتند و راه اباحت بدینها كشاده میگردد و گمان می برند كه آلهه از هیچ چیز ممنوع نیستند هر چه می گویند صواب می دانند و هر چه می كنند مباح می انگارند ضَلُّوا فَاَضَلُّوا فَوَیْلٌ لَهُمْ وَلِاَتْبَاعِهِمْ وَلِاَشْیَاعِهِمْ