مكتوب شصت و سوم (۶۳) - ۳
و كلمه دیگر كه انبیا عَلَیْهِمُ الصَّلَوَاتِ وَالتَّسْلِیْمَاتُ بران متفق اند و منكران ایشان را ازان دولت نصیبی نیست آنست كه این بزرگواران به نزول ملائكه كه معصوم مطلق اند و هیچ تعلُّق و تَلَوُّث ندارند قائل اند و اُمَنا وحی و حَمَله كلام ربانی تعالی و تقدس ایشان را میدانند پس این بزرگواران هر چه می گویند از حق میگویند تعالی و تقدس و هر چه میرسانند از حق میرسانند و احكام اجتهادیه ایشان نیز مویَّد بوحی اند اگر بالفرض زَلّتی واقع می شد فی الحال حق سبحانه تدارک آن بوحی قطعی میفرمود و رئیسان منكران كه مدعیان الوهیت اند هر چه گویند از خود گویند و همان را صواب دانند بواسطه زعم الوهیت پس انصاف در كار است شخصیكه از كمال بیخردی خود را اِلٰه بگیرد و مستحق عبادت داند و افعال ناشایسته باین زعم فاسد بوقوع آرد سخنان او را چه اعتبار است و بر اتِبّاع او چه مدار مصراع
* سالیكه نكوست از بهارش پیداست *
اظهار امثال این سخنان برای ازدیاد ایضاح است و الاّ حق از باطل جداست و نور از ظلمت هویدا جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ اِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًّا اَللّهُمَّ ثَبِّتْنَا عَلی مُتَابَعَهِ هوُلاءِ الْاَكَابِرِ عَلَیْهِمُ الصَّلَوَاتُ وَالتَّحِیَّاتُ اَوَّلاً وَاخِراً بقیةُ المقصود آنكه سیادت پناهی میان پیر كمال را ایشان بهتر میدانند چه احتیاج است كه درین باب چیزی نوشته آید لیكن این قدر هست كه حقیر چند گاه است كه از آشنائی ایشان محظوظ است مدتی است كه ایشان اشتیاق عتبه بوسی داشتند اما درین اَثناء ضُعفی بر ایشان طاری شده بود و تا زمانی صاحب فِراش (دهلیز) بودند بعد از فراغ متوجه ملازمت علیّه گشته اند امیدوار عنایت اند.