Untitled Document

چگونه اصل آدمی گوهر فرشتگانست - ۲

پس آدمی را آنچه سباع را و بهائم را داده اند هست، و زیادت از آن ویرا كمالی داده اند- و آن عقل است- كه خدایرا تعالی بدان بشناسد، و جمله صنع وی بداند، و بدان خویشتن از دست شهوت و غضب برهاند، و این صفت فرشتگان است، و بدین صفت وی بر بهایم و سباع مستولی است، و همه مسخر ویند، با هرچه بر روی زمین است چنانكه حق تعالی گفت: «وسخر لكم ما فی الارض جمیعاً» [مسخر كرد برای شما تمام آنچه را در زمین است]

پس حقیقت آدمی آنست كه كمال وی و شرف وی بدوست، و دیگر صفتها غریب و عاریتی است، و ایشانرا بمزدوری و چاكری وی فرستاده اند، و برای اینست كه چون بمیرد نه غضب ماند و نه شهوت ماند و بس: اما جوهری روشن و نورانی آراسته بمعرفت حق تعالی بر صورت ملایكه تا لاجرم رفیق ایشان باشد و رفیق الملاء الاعلی این باشد و ایشان همیشه در حضرت الهیت باشند: «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» [در نشستنگاه راستین نزد پادشاه مقتدر] و اما تاریک و مظلم و نگونسار: تاریكی بدانكه زنگار گرفته باشد از ظلمت معصیت و نگونساری بدانكه آرام گرفته باشد با اخلاق شهوت و غضب و هرچه شهوت وی بود درین جهان بگذاشته باشد، و روی دل وی از سوی این جهان باشد، كه شهوات و مراد وی این جهانی باشد و این جهان زیر آن جهانست. پس سر وی زیر بود و نگونسار باشد. و معنی آنكه گفت «ولو تری اذا لمجرمون ناكسوا رؤوسهم عند ربهم» [و اگر بینی هنگامیكه گناهكاران سر بزیر باشند نزد پروردگار خویش؟!] این باشد، و كسی كه چنین باشد. با شیاطین بهم در سجین [جائی در دوزخ] باشند، و معنی سجین هر كسی نداند: و برای این گفت: «وما ادریك ما سجین» [و ندانی كه سجین چیست]