Untitled Document

اندر خشم و حقد و حسد و علاج آن - ۲

و فضیل عیاض و سفیان ثوری و جمعی ازین طایفه -رحمه الله علیهم اجمعین- اتفاق كرده اند كه: هیچ كار نیست فاضلتر از حلم در وقت خشم و صبر بوقت راندن انتقام. و یكی با عمر عبد العزیز -رحمه الله علیه- درشت گفت، وی سر اندر پیش افگند و گفت: خواستی كه مرا بخشم آوری و شیطان مرا بتكبر و سلطنت از جای برگیرد تا امروز من با تو خشمی رانم تا فردا تو مكافات آن من برانی؟! این نبود هرگز: و خاموش بود یكی از انبیا -صلوات الله علیهم اجمعین- گفت: كیست كه از من در پذیرد و كفالت كند كه خشمگین نشود، و پس مرگ من كه بمیرم خلیفت من باشد، و اندر بهشت با من برابر باشد؟ یكی گفت: من كفالت كردم و پذیرفتم دیگر باره بگفت، هم او گفت پذیرفتم و ویرا ذوالكفل نام كردند بدین سبب كه این كفالت بكرد.

درویی كردن میان دو دشمن

چنانكه پیش هر كس سخن چنان گوید كه ویرا خوش آید، و باشد كه سخن این باز آن نقل كند و سخن آن باز این فرا هر یكی نماید كه من دوست دار تو ام، و این از نمامی بترست. رسول گفت- علیه السلام-: «هر كرا اندرین جهان دو روی باشد در آن جهان دو زبان آتشین باشد» و گفت- صلی الله علیه وسلم-: «بدترین بندگان نزد خدای تعالی دو روی است». پس بدانكه هر كه با دو دشمن مخالطت دارد، باید كه هر چه می شنود یا خاموش همی باشد یا آنچه حق باشد بگوید در پیش آنكس یا پس وی تا منافق نباشد، و سخن هر یكی آن دیگر را حكایت نكند و با هر كسی ننماید كه من یاور تو ام. ابن عمر را- رضی الله عنه- گفتند كه: ما در نزدیک امیران شویم سخن ها چنان بگویم كه بیرون آییم نگوییم، گفت: ما این را نفاق شمردیمی اندر عهد رسول- علیه السلام-؛ و هر كرا ضرورتی نباشد و نزدیک سلاطین شود و آنگه سخنی گوید در پیش ایشان كه باز پس نگوید منافق باشد و دو روی، و چون ضرورتی باشد اندرین رخصت بود.