در بیان احوال بدایت و نهایت آن حضرت (خواجه باقی بالله) - ۴
و تا روزی عرق مهربانی آن دیوانه بحقیقت فرزانه در اهتزاز آمده ایشانرا نزد خویش بخواند و نظرها و دعاها در حصول مراد ایشان بظهور رسانیده و از نظر و دعای او ایشان را فوائد نصیب روزگار آمد بدین تقریب بر زبان مبارک رانده اند اگر چه ما ریاضات شاقه چنانكه بعضی اهل الله كشیده نكشیده ایم لیكن انتظارها و قلقهای عظیم دیده ایم كه ریاضتهای و سختیهای شگرف را متضمن بود و نیز فرمودند دران ایام حضرت والده ماجده چون كثرت بیقراری و بیداری و غلبهٔ ناتوانی و بیزاری ما را میدید و بغایت شكسته دل و آزرده خاطر گردیده روی عجز و نیاز بدرگاه بی نیاز آورده بگریه و ناله تمام میگفتند خداوندا مرا و فرزند مرا كه در طلب تو از همه بگشته و از لذات جوانی دست شسته برآورده گردان یا مرا زنده مگذار كه طاقت مشاهدهٔ این ناكامی و بی آرامی او ندارم و بسا بودی كه در میان شبها و سحرها مناجاتی چنین بحضرت برآرنده حاجات همیكردند ازان دعا و التماس ایشان مرا كشایشها روزی گردید جزاها الله عنها خیر الجزاء مخفی نماند كه والدهٔ ماجدهٔ آنحضرت از دودمان سیادت بود و از قانتات نساء و همواره بدین درگاه تمام نیاز و شكستگی و التجا و همیشه مشغوف خدمت و تفقد فقرا بعضی از ثقات اصحاب خواجه ما قدس سره نقل كردند كه با وجود تعدد كنیزان خدمات درویشان آستان ایشان را والده آنحضرت خود میكردند تا بجای كه هم خود نان تنور می بستند و برمیگرفتند و دیگ برمیگذاشتند و فرود میآوردند و بسیار بوده كه طعام را بتمام تقسیم فرموده خود بلقمه از نان خشک قناعت می نمودند و اكثر بر حصیر پاره اضطجاع میفرمودند