لعنت كردن - ۲
و اگر كسی گوید كه مسلمانرا گوئیم كه رحمت بر تو باد- اگر چه ممكن است كه مرتد شود و بمیرد- ولیكن ما اندر حال بگوئیم، كافر را نیز لعنت بكنیم كه كافرست اندر وقت، این خطا بود: كه معنی رحمت آنست كه خدای تعالی ویرا بر كافری بداراد: پس بدین لعنت نباید كرد. و اگر كسی گوید: لعنت بر یزید روا باشد یا نه؟ گوئیم این قدر روا باشد كه گویی لعنت بر كشنده حسین باد اگر بمرد پیش از توبه، كه كشتن از كفر بیش نبود و چون توبه كند لعنت نشاید كرد: كه وحشی حمزه را بكشت و مسلمان شد و لعنت از وی بیفتاد اما حال یزید خود معلوم نیست كه وی كشت یا نه: گروهی گفتند كه فرمود، و گروهی گفتند كه نفرمود ولكن راضی بود، و نشاید كسی را بتهمت معصیت لعنت كردن، كه این خود خیانتی بود؛ و اندرین روزگار بسیاری بزرگان را بكشتند كه هیچ كس ندانست بحقیقت كه فرمود، بعد از چهار صد سال و اند حقیقت آن چون شناسند؟ و حق تعالی خلق را ازین فضول و ازین خطر مستغنی بكرده است: كه اگر كسی اندر همه عمر ابلیس را لعنت نكند او را در قیامت نگویند كه چرا لعنت نكردی، اما اگر لعنت كند بر كسی اندر خطر سوال بود تا چرا گفت و چرا كرد! یكی از بزرگان همی گوید كه: اندر صحیفه من كلمه لا اله الا الله برآید یا لعنت كسی اندر قیامت، كلمه لا اله الا الله دوست تر دارم كه برآید. و یكی رسول را گفت- صلی الله علیه وسلم-: مرا وصیت كن، گفت: لعنت مكن. و گفته اند: لعنت مؤمن با كشتن وی برابر بود، و گروهی گفته اند كه این خبرست: پس بتسبیح مشغول بودن اولیتر از آنكه بلعنت ابلیس، تا بدیگری چه رسد. و هر كه كسی را لعنت كند و با خویشتن گوید كه: این از صلابت دین است از غرور شیطان باشد و بیشتر آن باشد كه تعصب و هوا باشد.