سخن بدروغ و سوگند بدروغ - ۲
عبدالله بن جراد رسول را گفت -علیه السلام-: مؤمن زنا كند؟ گفت: باشد كه كند، گفت: دروغ گوید؟ گفت- نی، و این آیت برخواند- «انما یفتری الكذب الذین لا یؤمنون- دروغ كسانی گویند كه ایمان ندارند». عبد الله بن عامر همی گوید كه- كودكی خرد ببازی میرفت، گفتم- بیا تا چیزی دهم، و رسول -علیه السلام- اندر خانهء ما بود، گفت چه خواستی داد؟ گفتم خرما- گفت: اگر ندادی دروغی بر تو نوشتندی.
و گفت- «خبر دهم شما را كه بزرگترین كبایر چیست – شرک است و عقوق مادر و پدر، و تكیه زده بود، آنگاه راست بنشست و گفت: الا وقول الزور- سخن دروغ نیست». و گفت رسول -علیه السلام-: «بندهء كه دروغ گوید فرشته از گند آن بیک میل دور شود»، و ازین گفته اند كه: «عطسه در وقت سخن گویی باشد بر راستی، كه اندر خبرست كه: عطسه از فرشته است و آسا كشیدن از شیطان، و اگر سخن دروغ بودی فرشته حاضر نبودی و عطسه نیامدی». و گفت: «هر كه دروغ گوید اندر حكایت، یک دروغ زن، ویست». و گفت: «هر كه بسوگند دروغ مال كسی ببرد خدایرا بیند روز قیامت كه بخشم باشد بر وی». و گفت: «همه خصلتی ممكن بود در مؤمن مگر خیانت و دروغ».
و میمون بن ابی شیب همی گوید كه: نامهء می نوشتم، كلمهء فراز آمد كه اگر ننوشتمی نامه آراسته نشدی –ولیكن دروغ بود- پس عزم كردم كه ننویسم، منادی شنیدم كه گفت: «یثبت الله الذین آمنوا بالقول فی الحیوة الدنیا وفی الاخرة [استوار میدارد خدا مومنان را در گفتار در دنیا و در آخرت]» ابن سماک همی گوید: مرا بر دروغ ناگفتن مزدی نباشد: كه خود ننگ دارم از آنكه دروغ گویم.