در بیان كردن توحید و ایمان و معرفت حق سبحانه وتعالی - ۲
اما روا باشد كه كسی لفظ توحید و ایمان بر كسی نرم گوید و او را بیاموزد و آنكس آن قول همچنانكه از وی شنید می گوید هرگز او را از توحید هیچ خبر نباشد و لفظ ایمان نیز همچون آموختن توحید است اما بحقیقت بباید دانست كه ایمان بی هدایت خدای تعالی بنده را همچون ایمان ملحدانست اما اگر هدایت باشد و تعلیم معلم با آن راست افتد آموختن سود دارد مگر از سر پنداشت و ناشناخت درین سخن بنگرید كه این را شاخهای بسیار است اما خردمند و اهل معرفت را این مقدار بسنده است اما بدانكه در توحید و ایمان و معرفت سخنهای بسیار است اگر بشاخهای آن بیرون شویم آنرا منتها نباشد اما در اصل بباید دانست كه شناخت حق سبحانه وتعالی بنور هدایت اوست و آن هدایت بكسب بنده نیست بلكه شرح دلست و عطای خدای عز وجل و هرگز بنده بشكر آن نرسد ایمان اصلی و معرفت عطای خدای عز وجل می دان اما مقدمات آن بباید ورزید تا معرفت روی بتو نماید اگر هست و اگر نیست آنچه بر تو است بكرده باشی و مقدمات معرفت بدانكه چیست متابعت عقل و نظر است بدلالت هدایت بمعرفت پس آنگه چون این نظر صحیح افتاد تو بر سر كوی معرفت آمدی اگر اینجا بتعلیم معلم حاجت افتد كه ترا بگوید كه لفظ ایمان چون تكرار می باید كرد و لفظ توحید چون می باید گفت و ترتیب آن چون است روا باشد كه این را و مانند این را بتعلیم حاجت افتد و بی تعلیم نیز روا باشد و رسول صلی الله علیه وسلم می گوید (بُنِیَ الاسلامُ علی خمس شهادة اَن لا اله الّا الله وان محمداً رسولُ الله واقام الصلوة وایتاء الزكوةِ وصوم رمضانَ وحَج البیتِ) و این هر پنج را بتعلیم حاجت است اما خدای شناختن ازین دور است و این با شناخت هیچ مناسبت ندارد و نه این چیزهای دیگر كه گفته آمده است خدایرا جز بهدایت خدای نتوان شناخت.