Untitled Document

در صبر بر بلوی

در تفاسیر می آرد چون برادران یوسف، یوسف را علیه السلام در چاه انداختند در تگ چاه سنگ بود زانوی مبارک وی بران سنگ آمد چندان رنج و الم بوی رسید كه از جلفای برادران و فراق پدر دشوارتر نمود همه شب از درد آن بنالید چون سحرگاه شد حق تعالـی درد ویرا ساكن گردانید جبرئیل علیه السلام بوی آمد و گفت: ای یوسف خدایت سلام میرساند و میفرماید كه درین تگ چاه در رنج و محنت چونی بعد ازان جبرئیل گفت: ای یوسف دعا كن آنچه خواهی خداوند ترا عطا دهد. گفت: ای جبرئیل از برای من دعا كن جبرئیل (علیه السلام) از برای وی دعا كرد و یوسف آمین میگفت. بعد ازان گفت: ای جبرئیل تو آمین گوئی تا من دعا كنم یوسف علیه السلام دست بدعا برداشت و جبرئیل آمین میگرد گفت الهی همچنانكه درین سحرگاه مرا شفا فرستادی تا انقراض عالم جمله بیماران را در سحر شفا فرست حق تعالـی دعای ویرا باجابت رسانید از برای آنست كه هر چند مرض بر بیمار مستولی بود چون سحرگاه شود آرام یابد و آن از بركت دعای یوسف علیه السلام است الهی بحرمت یوسف صدیق و ایوب صابر و محمد (صلی الله علیه وسلم) حبیب و بابروی اهل بلا كه دلهای بیمار ما را از دارالشفای رحمت خود شفا فرست و درد گناه ما را از توبه دوا فرست و همه را توفیق صبر بر بلا و شكر بر نعما كرامت فرمای و بلاهای آخر الزمانرا از امت حبیب خود بگردان و نعمت امن و امانرا بر اهل ایمان باقی و پاینده دار بفضل و كرم خود.