Untitled Document

در بیان عشق و صفت عاشقان - ۱

بدانكه عشق را سه مقام ست مقام اول كشش ست یعنی تا از جانب محبوب آوازه یحبهم پیدا نشود از جانب محب سر یحبونه هویدا نگردد قطعه

گر سر از طوق ارادت می كشم # طوق اكراهم بگردن می كشد #

عاشقان را نیست از خود اختیار # طبع مقناطیس آهن می كشد #

مقام دویم كوشش ست یعنی تا در بادیه جاهدوا فینا از سر قدم نسازد و تن را در راه ریاضت نگذارد بی طریق سعی بكعبه صفای لنهدینهم سبلنا مشرف نشود قطعه

گر ترا آرزوی صحبت ماست # قطع كن صحبت دل و جان را #

هر كه منشور كعبه می خواهد # طی كند محنت بیابان را #

مقام سیم كشش ست یعنی چون بمحبوب رسد محو شود ذره در پرتو خورشید چندان ظهور دارد كه بخورشید نزدیک نیست رباعی

عاشق كه بعاشقی جگر می سوزد # در صحبت معشوق بتر می سوزد #

مه در بر خورشید فنا میگردد # پروانه زوصل شمع پر می سوزد #

حكایت شیخ شهاب الدین سهروردی رحمة الله میگوید عشق را از عشقه گرفته اند عشقه گیاهی است كه بهر نبات كه رسد ناچیزش كند رباعی

عشق دردیست كه درمان نپذیرد هرگز # عاشق دل شده سامان نپذیرد هرگز #

بر تن هر كه ازین تیغ بلا زخم آید # كشته گردد كه دگر جان نپذیرد هرگز #

 بدانكه همچنانكه تن آدمی را غذائیست روح آدمی را نیز غذائیست و غذای روح دو چیزست یكی آواز خوش و دیگر جمال نیكو قطعه

غذای روح دو چیزست پیش اهل یقین # كه هست هر دو بنزدیگ تن پرست حرام #

یكی شنیدن آوازهائ جان پرور # دگر مشاهده دلبران سیم اندام #