Untitled Document

در بیان عشق و صفت عاشقان - ۲

حكایت در روضه خلد می آرد كه امام ابویوسف القاضی رحمة الله در مجلس هارون الرشید بود قاری قرآن میخواند بآواز خوش و برادر زاده هارون الرشید در حسن ید بیضا داشت و در لب دم عیسی ایستاده بود امام گوش بر آواز قاری نهاده بود و چشم در دیدار پسر گماشته هارون الرشید بدید اعراض كرد امام دریافت چون قاری از قراءت فارغ شد امام گفت قطعه

آواز خوش و جمال نیكو # این هر دو غذای روح باشد #

هر جا كه غذای روح بینی # گر دست دهد فتوح باشد #

خلیفه گفت راست گفتی كه گناه از اصحاب ابوحنیفه دورست قطعه

تهمت شهوت مبین اندر میان # گر مرا با دلبران بینی نظر #

عشقبازی شیوه روح است و بس # شهوت تن عادت گاوست و خر #

و اگر كسی این را عشق میگوید لا مشاحة فی اصطلاح

حكایت در تفسیر ثعلبی می آرد كه یحیی بن معاذ رازی رحمة الله گفت اگر خدای تعالی عقوبت خلایق بمن افگند هیچ عاشق را عذاب نكنم گفتند اگر عاشق گنهكار بود گفت نیز عقوبت نكنم زیرا كه گناه عاشق اختیاری نیست اضطراریست رباعی

گر عشق تو با ناله و زاری نبود # هرگز عاشق چنین بخواری نبود #

بر عاشق بیچاره نگیرند گناه # زیرا كه گناهش اختیاری نبود #

قوله تعالی فمن اضطر غیر باغ ولا عاد فلا اثم علیه مسكین عاشق بیچاره روز در عناد عذاب باشد و شب بیقرار و بیخواب باشد گاه در بادیه اشتیاق زبان لبیک بركشاده و گاه در زاویه فراق سر بر زانوی حسرت نهاده