Untitled Document

«نوع دیگر از نصایح» پیر طریقت شیخ بزرگوار «خواجه عبدالله انصاری - ۱

الٰهی نه ظالمی كه گویم زینهار، و نه مرا بر تو حقی كه گویم بیار كار تو داری میدار این بر داشته خود را فرو مگذار، درویش آب در چاه دارد، و نان در غیب نه تمنا در سر و نه زر در جیب، جوینده گوینده است و یابنده خاموش گفت نوشیست همه زهر و خاموشی زهریست همه نوش. هر چه بزبان آید بزیان آید، نفس بت است و قبول خلق زنار جمله حقیقت بگفتم بیكیار، محبت با محنت قرین است عاشق را بلا در پیش و دیگرانرا در كمین است، توحید آن نیست كه او را یگانه دانی توحید آنست كه او را یگانه باشی، آنچه تراست ندانم روزئ كیست و آنچه روزئ تست ندانم در دست كیست،

الٰهی اگر من بمیرم در مملكت خلل آید و مرا دیر ازین جهان بدل آید كه من در مملكت بكارم و از دو كیتی یادگارم، از حسین منصور حلاج پرسیدند كه محبت چیست گفت (اولها حبل وآخرها قتل) اول رسنست و آخر دار اگر سر این داری دار و اگر نه در گذار.

الٰهی آمرزیدن ابوبكر و عمر چه كار است رحمتی كه گر همه را نرسد چه مقدار است، اگر بر آب روی خسی باشی و اگر بر هوا پری مگسی باشی دلی بدست آر تا كسی باشی، در ظاهر كعبه بنا كرد كه آب و گل است و در باطن كعبه بنا كرد كه جان و دل است، آن كعبه احجار است و این كعبه اسرار است، آن كعبه طواف اصناف خلایق است، و این كعبه مطاف نظر خالق است، آن كعبه بنای ابراهیم خلیل است و این كعبه بنای رب جلیل است، آنجا مروه و صفاست اینجا مروت و وفاست، آنجا محل صفاست اینجا تجلئ ذات،