Untitled Document

«نوع دیگر از نصایح» پیر طریقت شیخ بزرگوار «خواجه عبدالله انصاری - ۳

 آنها كه الٰه را بشناختند بعرش و كرسی نپرداختند، از آسمان كلاه میبارد اما بر سر انكه سر فرو دارد، در رنگ و پوست منگر در نقد دوست بنگر. هر روز كه بر می آید ناكسترم چندانكه میدوم واپسترم، هر كه در آمیخت در آویخت در شغل افتاد و از عافیت بگریخت، مرا دل از بهر تو بكار است، و گرنه چراغ مرده را چه مقدار است چه كنم تا بیاسایم خون دل از دیده بپالایم نه كلید من دارم كه در بگشایم، گر بمنستی بر خود ببخشایم (قال النبی علیه الصلوة والسلام)، اِذَا اَرَاَدَ اللهُ بِقَوْمٍ خَیْراً، اَبْصَرَهُمْ بِعُیُوبِ اَنْفُسِهِمْ. دَعْ مَا یُریبُكَ اِلی مُالا یُریبُكَ، شک بمان یقین بگیر نفس تو یقین است و عیب دگران شک، اگر مردی عیب پوش باش نی عیب پاش، درین ره نوحه یعقوب باید یا ناله مجنون با دلی پر از درد با دامنی پر از خون، مست باش و مخروش، گرم باش و مجوش، شكسته باش و خاموش كه سبوی درست را بدست گیرند و شكسته بر دوش، خدای می بیند و می پوشد و همسایه نمی بیند و میخروشد.

الٰهی اگر چه بهشت چو چشم و چراغست بی دیدار تو درد و داغ است. ای درویش بهشت و دوزخ بهانه است مقصود خداوند خانه است. جمعی را بدوزخ روانه كنند جمعی را ببهشت آشیانه كنند، پس دوستان خود را از هر دو كون و مكان بیگانه كنند، سیل بر بالا و من در هامونم همدرد داند كه من چونم.

درویشی چیست خاككی بیخته و آبكی برو ریخته، نه كف پا را ازو دردی و نه پشت پا را ازو كردی، این كار بی نشانیست نام این كار زندگانیست.