هشت كار پس از گناه كفارت گناه بود - ۲
و اندر بعضی آثارست كه طهارتی نیكو بكند و اندر مسجد شود و دو ركعت نماز بكند؛ و اندر خبرست كه چون گناهی كردی اندر سر طاعتی بكن تا كفارتی بود، و چون آشكارا كردی طاعتی آشكارا بكن؛ و بدانكه استغفار بزبان كه دل اندر میان نباشد بس فایده ندهد، و شركت دل بدان بود كه اندر وی هراسی و تضرعی باشد اندر طلب مغفرت و از تشویر و خجلت خالی نبود، و چون این بود اگر چه عزم مصمم نكرده است امیدوار بود، و بر جمله استغفار بزبان و غفلت دل هم از فایده خالی نباشد: كه زبانرا از بیهوده منع كند و از خاموشی نیز بهتر بود، كه زبان چون بخیر عادت كرد میل بكلمه استغفار بیش كند از آنكه بلعب و هذیان و غیر آن مریدی بوعثمان مغربی را گفت: وقت باشد كه زبان من بذكر همی رود بی دل، گفت شكر كن كه یک عضو ترا اندر خدمت بگذاشته اند؛ و اندرین شیطان را تلبیس است، كه ترا گوید: زبان از ذكر خاموش كن كه چون دل حاضر نباشد بی حرمتی باشد، و خلق اندر جواب شیطان بسه قسم شده اند: یكی سابق كه گفت راست گوئی، لاجرم كوری ترا دل نیز حاضر كنم، این نمک بر جراحت شیطان پراگند، و یكی ظالم كه گفت راست گوئی، اندر حركت زبان فایده نباشد، خاموش بایستد و پندارد كه زیركی بكرد، و بحقیقت بدوستی شیطان برخاست، و سه دیگر مقتصد كه گفت اگر دل حاضر نتوانم كرد آخر ذكر بر زبان بهتر از خاموشی، اگر چه ذكر بدل بهتر از آن، چنانكه پادشاهی بهتر از صرافی و صرافی بهتر از كناسی، و شرط نیست كه هر كه از پادشاهی عاجز شود از صرافی نیز دست بدارد و بكناسی شود!