Untitled Document

پیدا كردن سكرات مرگ و شدت جان كندن - ۱

بدانكه اگر آدمی را هیچ چیزی فرا پیش نیست مگر سكرات مرگ و جان كندن و شدت آن، بایستی اگر عقل داشتی از بیم آن از دنیا هیچ لذت نیافتی: كه اگر ترسد كه تركی از در خانه در خواهد آمد كه ویرا یک دبوس [گرز- چماق] بزند، از خوردن و خفتن لذت نیابد از بیم آن، و باشد كه خود نیاید، و آمدن ملک الموت و جان ستدن یقین است و این همانا هول ترست از دبوس تركان، ولكن، تا نرسیدن ازین از غفلت است. و رنج جان كندن چنانست كه همه اتفاق كرده اند كه صعب تر ازان باشد كه كسی را بشمشیر پاره كنند یا او را از میان بدو نیم كنند، برای آنكه درد جراحت ازانست كه آنجا كه جراحت رسد آگاهی بروح دهد، و پیدا بود، كه چه مقدار روح را بیند شمشیر در محل جراحت، و درد آتش ازان زیادت بود، كه وی بهمه اجزا در شود، و جان كندن دردیست كه در نفس روح پدیدار آید كه همه اجزاء وی دران مستغرق شود، و خاموشی آنكس از بی طاقتی بود: كه زبان از صعبی آن گنگ شود و عقل مدهوش گردد؛ ولكن كسی داند كه چشیده باشد یا بنور نبوت پیش از چشیدن ببیند، چنانكه عیسی می گوید: یا حواریان دعا كنید تا خدای سبحانه و تعالی جان كندن بر من آسان كند، كه چندان از مرگ می ترسم كه از بیم مرگ بمیرم و رسول ما -صلوات الله علیه- دران وقت می گفت: «اللهم هون علی محمد سكرات الموت [خدایا سختی جان كندن را بر محمد آسان فرما]». و عایشه می گوید جان كندن آسان بود بدان هیچ امید ندارم، از صعبی جان كندن رسول  -صلوات الله علیه- كه دیدم، و در آنوقت می گفت: این روح از میان استخوان و پی من بیرون آوری، بر من آسان گردان این رنج را، و رسول- صلوات الله علیه- صفت درد آن همی كرد و می گفت: هم چون سیصد ضربتست بشمشیر هر جان كندنی، و گفت: «آسان ترین مرگ هم چون خسک [خار] است كه در پشم آویزد كه ممكن نبود كه باسانی از وی بیرون آید»