مكتوبات حضرت محمد عثمان صاحب (قدس سره) - ۳
از محمد سراج الدین و محمد بهاء الدین چه نوشته شود كه سالها یكجا و یک حجره در نشست و برخاست و شب و روز اینهمه امور سهل است او تعالی شانه كارهای آن صاحب دلخواه سرانجام فرمایاد بالنبی وآله الامجاد صلی الله علیه وعلیهم الصلوة والسلام فقیر در عین اضطراب كوئه آتش و اله نگاریده ام نظر بر مطلب گمارند نه كاری دیگر فقط.
نوع دیگر از نصایح - ۱
الٰهی هر كس از آنكه ندارد مفلس است و من ازانكه دارم هر كس ازانكه نمی آرد خجل و من ازانكه می آرد خجل و من ازانكه می آرم هر كس از كشته برنج، و من ازانكه میكارم، هیچ عاشق از معشوق داد نجوید و هیچ دوستدار عیب معشوق نگوید، تجلی از حق ناگاه آید اما بر دل آگاه آید، ساقی منجلی شد از شراب یک قطره پس نظارهٔ جمال ساقی سامان نگذارد با هیچكس دیده بر اصل دارد، او در دیده خود خار است آنكه ترا دید ویرا با هشت بهشت چكار است.
خوش آمد دیدهٔ بلای دلست بلای دل از پابست آب و گل است. آنجا كه دوستیست از غیب نثار است، و آن سلالهٔ طین را با دوستی چه كار است تیمم روا نیست بخاكی كه درو گرد نیست تقرب روا نیست بمردی كه درو درد نیست.
الٰهی زور كردن بر ضعیفان نه صفت كریمانست. و باریک شماری دوستان نه در خور بی نیازانست.
الٰهی تو گفتی ذُو رَحْمَة وَاسِعَة رحمت فراوان است، الٰهی بهرهٔ ما از رحمت چیست و اگر بویی از آن ما را رسد در عالم چو ما كیست.
الٰهی تا چند این بند در بند عاشق در هزار بلا و معشوق ناخرسند.