در قناعت بحلال از حرام و فضیلت درویشان صابر - ۲
و نیز باید كه قصد وی آن بود كه ازان كسب خود نفع بمستحقان رساند و عیال مندان را مددگاری كند بآنچه تواند كه بهترین مردمان كسی است كه نفع رساند بآدمیان و بدترین آدمیان كسی است كه ضرر رساند بمردمان كه خیر الناس من ینفع الناس و شر الناس من یضر الناس و بقسمت خداوند راضی باشد و بدادهٔ حق قناعت كند كه هر كس قناعت كرد سیر شد مَنْ قَنِعَ شَبِعَ شعر:
قناعت را بسنجیدند مردان# فزون تر آمد از ملک سلیمان#
در زاد المذكرین می آرد كه حق تعالی پنج چیز را در پنج چیز نهاده است عزت در طاعت مذلت در معصیت حكمت در درون خالی از طعام هیبت در قیام شب توانگری در قناعت قطعه:
بپای جهد ازین بیش راه حرص مپوی# كه هر كه زطمع دركشید سرور شد#
مده زآتش حرص آبرو بباد كه مرد# چو كرد خاک قناعت مكان توانگر شد#
قضا زاول فطرت بهر چه راند قلم# زباب نفع و ضرر هم بران مقرر شد#
برات رزق تو آنروز خط مجری یافت# كه بر صحیفهٔ كن نفش جان مصور شد#
بتكیه گاه قناعت بمهتری بنشین# چو مهتری گرت این منزلت میسر شد#
القَنَاعَةُ كَنْزٌ لا يَفْنَي یعنی قناعت گنجی است كه فانی نگردد توانگر بقناعت ست نه بجمع مال كه الْغِنَى غِنًى الْقَلْبِ لَا غِنَى الْمَال
شعر:
توانگری نه بمال ست پیش اهل كمال # كه مال تا لب گورست بعد ازان اعمال#
سیری در قناعت ست نه در حرص