Untitled Document

در بیان احوال بدایت و نهایت آن حضرت (خواجه باقی بالله) - ۲

فاضلی از تلامذهٔ مولانا صادق باین فقیر گفت چون بسمع ما آشنایان رسید كه خواجه از تحصیل علوم بدرویشی رغبت نموده اند با هم میگفتم كه ما ازین جوان فطرتی و همتی دیده ایم كه نتواند بود كه او بكاری قـَدَمْ نهد و آنرا بانجام نرساند آخر چنان شد كه گمان برده بودیم بالجمله حضرت خواجه را هم در اوقات تحصیل علوم كه روزگار برنائی بود جوش مناسبت این راه گاه بصحبت بار یافتگان محفل لی مع الله میرسانید تا آنكه در بلاد ماوراء النهر كه معدن این طائفهٔ عزیز الوجودست بسیاری از كبار مشائخ آن عهد را دریافته نزد بعضی بعروس توبه و انابت نیز هم آغوش گردیدند كما سیحبئ بیانه منقولا عن كلامه الشریف همدران وقت در زمان كه گذر ایشان بهندوستان افتاد بعض اقران ایشان را كه دران دیار اصحاب جاه بودند خیر خواهی صوری بران داشت كه ایشان نیز در زمرهٔ ارباب عسكر بوند و از امتعهٔ دنیاویه توانگر باشند اما ازانجا كه روزی ایشان دولت دین و توانگری متاع یقین بود سعی آنان بجای نرسید سلطان جذبات الهیه در كنف خلت خویش بگرفت تا برد بجای كه برد و چون جلوه تقدیر همیخواست كه نخست تعلقات كثیره ایشان را هر یک تعلق باز آرد و از قنطره آن یک تعلق مجاز ببام حقیقت برآورد نخست دل نازنین ایشان را بیكی از دلبران صوری گرفتاری فرا پیش آمد و پس از روزی چند میان ایشان و آن محبوب ایشان دوری ضروری بوقوع پیوست

ع كان خال بجز دانه این دام نه بود #

و هم مقارن آن اوقات آلام مفارقت بعض كتب ارباب محبت و معرفت بنظر ایشان درآمد بتائید آن بشكر الهی شوق حصول احوال این طائفه گریبان دل ایشان بگرفت درویشی باین دل ریش گفت از زبان دُر فشان ایشان