Untitled Document

مكتوب صد و پنجاه و ششم (۱۵۶) - ۲

و بعدَ مِیتِ ذاتیه و نیستی اصلیه خود سازیم معدوم كه برخود احكام موجودی جاری سازد و بعنوان وجود وانماید و نیست كه بتهمت هست شود مضحكه خلق شود.

بیت: وصَّافی خود برغم حاسد تاكی * ترویج چنین متاع كاسد تاكی

هستی و توابع آن باهل هستی و موجود حقیقی شایان و سزاوار ست و وضع شی ست در موضع خود كمال ممكن در نفی كمال ست از وی و خیریت او در سلب خیریت.

بیت: در عالم ما زما جز نام نماند ** و از صبح وجود ما جز شام نماند

مصرع: چل خسرو گهر آپنی سانجه پَری سب و یس

مامول از دوستان دعای سلامتی خانه است.

 

مكتوب سی و هفتم (۳۷)

نیز بملا عبدالرزاق در حرمت سوال و اباحت آن عند الضرورة و احادیثی كه درین باب وارد شده. صلاح آثار ملا عبدالرزاق پرسیده بود كه مقرر است كسیكه قوت شب ندارد او را سوال كردن حلال است، آیا این حكم از روی رخصت است و عزیمت ورای آنست یا نه. مخدوما این حكم از راه رخصت است و عزیمت در ترك سوال است، مهما امكن بسوال اقدام نه نمایند غایت امر در سوال هنگام شدت احتیاج اباحت است در رنگ اكل میتة و اكل لحم خنزیر كه در حالت مخمصة مباح است سوال متضمن سه چیز است كه هر كدام قبیح است: اول اظهار شكایت است از حق تعالی و بیان قصور نعمت اوست سبحانه از وی و این محرم است الا بضرورة كاكل المیتة، دوم اذلال نفس است لغیر الله تعالی و مؤمن را نمیرسد كه خود را ذلیل سازد بغیر از مولای خود الا بضرورة، سوم ایذای مسئول عنه است غالباً و ایذا حرام است.