پیدا كردن طریق معالجه
بدانكه هر كه خواهد كه خلقی را از خود بیرون كند، یک طریق بیش نیست، و آن آنست كه هر چیز را كه آن خلق همی فرماید خلاف آن همی كند، كه شهوترا جز مخالفت نشكند، و هر چیز را ضد وی شكند: چنانكه علاج علتیكه از گرمی خیزد سردی خوردن است؛ هر علت كه از خشم خیزد علاج وی بردباری كردن است و هر چه از تكبر خیزد علاج وی تواضع كردن است، و هر چه از بخل خیزد علاج وی مال دادنست، و همچنین است همه.
پس هر كه كاری نیكو عادت كند خلق نیكو اندر وی پدید آید، و سر اینكه شریعت بكار نیكو فرموده است اینست، كه مقصود ازین گردیدن دلست از صورت زشت بصورت نیكو، و هر چه آدمی بتكلف عادت كند طبع وی شود: كه كودک از ابتدا از دبیرستان برمد، و از تعلیم گریزان بود. و چون ویرا بالزام فرا تعلیم دارند، طبع وی شود، و چون بزرگ شود لذت وی اندر علم بود، و از آن صبر نتواند كرد، بلكه كسی كه كبوتر بازیدن یا شطرنج بازیدن یا قمار عادت كند- چنانكه طبع او گردد- همه راحتهاء دنیا و هر چه دارد اندر سر آن دهد، و دست ازان بندارد، بلكه چیزها كه بر خلاف طبع است بسبب عادت طبیعت گردد، تا كسانی باشند كه فخر كنند بر عیاری، و بر آنكه بر چونب خوردن و دست بریدن صبر كنند، و مخنثان- با فضیحتی كار ایشان- با یكدیگر در مخنثی فخر كنند، بلكه اگر كسی نظاره كند میان حجامان و كناسان همچنان اندر كار خود با یكدیگر فخر كنند كه علماء و ملوک نكنند، و این همه ثمره عادت است، بلكه كسیكه بگل خوردن خو فرا كند، چنان شود كه از آن صبر نتواند كرد، و بر بیماری و خطر هلاک صبر میكند.