Untitled Document

در ثبات حیوة و علم قدرت حق - ۱

حكایت در شرح اسماء الله می آرد كه درویشی بمرتبه وحدت نزدیک بود چشمش بر صاحب جمالی افتاد دلش بر اثر چشم برفت دست غوغای عشق خرمن صبرش بر باد داد طاقتش طاق شد درویش همت دربست تا آن مقصود جان و مراد دلش را از پیش برگرفتند اصحاب بملامت با او گفتند كسی با دوست این كند گفت او من هو یتعرض لقلبی یعنی او كه باشد كه پیراهن دل ما گردد ای درویش هیچ مخلوقی را استحقاق آن نیست كه دلی با وی آویخته شود لا یستحق احد ان یلتفت الیه القلوب الا هو قوله تعالـی یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم مجاهد و عطا و سدی مفسر میگویند یعلم ما بین ایدیهم من امرالدنیا وما خلفهم من امرالاخرة ضحاک و كلبی میگویند میداند آنچه از پیش گذشته و آنچه از پس بیاید مقاتل و واقدی میگویند میداند آنچه پیش از آفریدن و فرشتگان بوده است و آنچه بعد از خلق ایشانست بعضی گفته اند میداند آنچه كرده اند از خیر و شر و آنچه ایشان كننده آنند ای اسیر نفس و شیطان چون علم او محیط است باحوال و افعال و اقوال بندگان و ظاهر و باطن ایشان بر علم او پوشیده نیست و نهان خلق ازو مستور نیست قوله تعالـی یعلم السر واخفی مراقب احوال خود باشد كه میبیند و یک لحظه از قول و فعل غافل مشو كه میداند قوله تعالـی ولا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء فرا نرسند و دانا نشوند بچیزی از علم و دانش الا بانچه او خواهد كه ایشانرا دانا گرداند و اطلاع دهد بران دل