Untitled Document

پیدا كردن معنی شوق بخدای تعالی - ۱

بدانكه هر كه محبت انكار كرد شوق نیز انكار كرد، در دعاء رسول است- صلوات الله علیه-: «اسئلك الشوق الی لقائك ولذة النظر الی وجهك الكریم [خدایا از تو میخواهم شوق دیدار و لذت نگاه بروی بزرگوارت را]» و گفت: «خدای تعالی همی گوید: طال شوق الابرار الی لقائی وانی الی لقائهم لاشد شوقا- دراز شد آرزومندی نیک مردان بمن و من بایشان آرزومندترم از ایشان» پس باید كه معنی شوق بشناسی كه شوق بخدای تعالی چیست، كه محبت بی شوق نبود، ولكن هر كرا اصلا ندانند شوق بوی نبود، و اگر دانند و حاضر بود و همی بینند هم شوق نبود، پس شوق بچیزی بود كه از وجهی حاضر بود و از وجهی غایب، چون معشوق كه در خیال حاضر بود و از چشم غایب، و معنی شوق تقاضا و طلب آن بود كه در چشم حاضر آید تا ادراک تمام شود؛ پس از این بشناسی كه شوق بخدای تعالی در دنیا ممكن نگردد كه برسد: كه وی در معرفت حاضرست ولكن از مشاهده غایبست و مشاهده كمال معرفتست چنانكه دیدار كمال خیالست، و این شوق جز بمرگ برنخیزد. و نوعی دیگر از شوق بماند كه در آخرت نیز برنخیزد، كه نقصان ادراک درین جهان از دو وجه است:

یكی آنكه معرفت ادراكیست مانند دیدار پس پرده ای باریک [نازک- رقیق] یا دیدار بوقت اسفار [روشنی سپیدهٔ صبح] پیش از آنكه آفتاب براید، و این در آخرت روشن شود و این شوق منقطع شود،

دیگر آنكه كسی معشوق دارد كه روی وی دیده باشد ولكن موی و اعضاء وی ندیده باشد و داند كه آنهمه نیكوست شوق دیدار آن باشد، همچنین جمال حضرت الهیت را نهایت نیست؛ و اگر كسی بسیار بداند آنچه مانده باشد زیادت بود، چه معلومات ویرا نهایت نیست و تا همه را نداند جمال حضرت در نیافته باشد، و این آدمی را نه درین جهان ممكن است و نه در آن جهان، كه هرگز علم آدمی بی نهایت نشود؛