Untitled Document

در حب مال و جاه - ۲

تا بود كه ویرا قهر كند و شر وی از خود دفع كند آن بست را آفت خود می بین و این بست را عادت خود می ساز تا مگر بشناخت آن و ساخت این خود را از شر وی نگاهداری در كیمیا می آرد كه رسول علیه السلام فرمود دوستی مال و جاه نفاق در دل چنان رویاند كه آب تره را رویاند و گفت دو گرگ گرسنه در رمه گوسفندی آن تباهی نكند كه دوستی مال و جاه در دین مرد مسلمان كند قوله تعالٰی تلك الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا یعنی سعادت آخرت كسی را نهادیم كه وی در دنیا بزرگی و جاه نجوید پس بمال و جاه عاریتی مغرور مشو و از دولت پنج روزه فانی مناز كه زود خواهد بود كه سیلاب اجل در رسد و رسم و طلل خانه سُست بنیاد عمر را بكلی خراب كند رباعی عاقل بچه امید درین شوم سرای# بر دولت او دل نهد از بهر خدای# چون راست كه خواهد كه نشیند از پای# گیرد اجلش دست كه بالا بنمای# در مرصاد العباد میگوید وقتی یكی از ملوک وزیر خود را گفت از بهر من چیزی بساز كه چون بسط بر من مستولی شود دران نظر كنم صولت بسط شكسته شود و چون قبض بر من مستولی شود بدان در نگرم تسكین پذیرد و اگر غضب استیلا یابد بدان اطفاء نایره غضب توان كرد وزیر انگشتری ساخت و بر نگین وی نقش كرد كه ثم ماذا یعنی پس ازین حاصل چه خواهد بود چون ملک را نخوت و ملک در دماغ بجنبیدی و بدولت و نعمت و سلطنت غره شدی بدان در نگریستی ثم ماذا پس حاصل این نعمت و دولت چه خواهد بود عقل گفتی بگوش هوش وی كه حاصل بجز مرگ و گور و حساب و میزان و صراط نخواهد بود درحال بسط بقبض مبدل شدی و هر گاه بحادثه یا مصیبتی استیلا یافتی بخاتم فرو نگریستی با دل خود گفتی چون مرگ حاصل ست غم بیهوده چرا باید خورد وقت او خوش شدی و چون آتش غضب اشتغال یافتی بخاتم فرو نگریستی