Untitled Document

ذكر امیرالمومنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه - ۴

و از جمله كرامات شیخین است رضی الله تعالی عنهما عقوبات روافض كه نسبت بایشان بی ادبی كرده اند و ناسزا گفته اند امام مستغفری رحمه الله علیه در كتاب دلایل النبوه آورده است از یكی از ثقات كه فرموده كه ما سه نفر بجانب یمن متوجه شدیم و با ما شخصی بود از كوفه كه در حق ابوبكر و عمر رضی الله عنهما سخنان بد می گفت هر چند ویرا نصیحت كردیم ازان باز نیستاد چون به نزدیک یمن رسیدیم فرود آمدیم و خواب كردیم چون وقت كوچ رسید وضو ساختیم و آن كوفی را بیدار كردیم بیدار شد و گفت هیهات من از شما درین منزل باز ماندم درین وقت كه مرا بیدار ساختید رسول صلی الله علیه وسلم بالای سر من ایستاده بود و میگفت ای فاسق خدای تعالی فاسق را خوار گردانید تو درین منزل مسخ خواهی شد گفتیم وای بر تو برخیز و وضو ساز وی نشست و پایهای خود را گرد آورد ناگاه دیدیم كه انگشتهای پای وی مسخ شدن گرفت هر دو پای وی چون دو پای بوزینه شد پس بزانوی وی رسید آنگاه بتهیگاه وی بعد ازان بسینه وی و در آخر بسر و روی وی بعینه بوزینه شد ویرا بگرفتیم و بر پالان شتر بستیم و روان شدیم در وقت غروب آفتاب به بیشه رسیدیم كه بوزینه ای چند آنجا جمع آمده بودند چون ایشانرا دید اضطراب بسیار نمود و ریسمانرا پاره كرد و بایشان پیوست بعد ازان از آنجا روی با ما كرد و آن بوزینه ها با وی موافقت كردند ما گفتیم كار ما بد شد وقتی كه وی آدمی بود ما را ایذا میكرد اكنون كه بوزینه شد و بوزنگان دیگر یار وی شدند تا چه خواهد گرد آمد و نزدیک ما بر دم خود بنشست و در رویهای ما نظر میكرد و از چشمان وی آب میریخت چون ساعتی گذشت بوزنگان برفتند و وی نیز در عقب ایشان برفت.