Untitled Document

آتش روحانی دردناكتر از آتش جسمانی است - ۲

ولكن چنانكه دست و پای تاسیده [خواب رفته و بیحس – در اینجا با ملاحظه دست و پای بخوبی واضحست كه مقصود از تاسیدن خواب رفتن و بیحال و بیخود شدن است] شود و خدری در وی پدیدار آید تا اگر آتش بوی رسد در حال بنداند، چون خدر از وی بشود، و در آتش بود، بیک راه دری عظیم بیابد، همچنین دلها در دنیا تاسیده باشد، و این خدر بمرگ بشود، بیک راه این آتش از میان جان بر آید. و این از جای دیگر نیاید؛

 خود با خویشتن برده است، و در درون وی بود ولكن چون علم الیقین [علم الیقین دانشی است كه یقین و باور آورد، و عین الیقین باوری است كه از دیدن و مشاهده و مكاشفه حاصل آید] نداشت ویرا ندید، اكنون كه عین الیقین شد بدانست: «كلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجهیم» [چنین نیست! كه اگر دانش یقین داشتید، هر آینه جهیم و دوزخ را میدیدید]، این بود. و سبب آنكه شریعت دوزخ و بهشت جسمانی را شرح و صفت بیش كرد، آن بود كه آن همه خلق بشناسند و فهم كنند؛ اما این سخن فرا هر كه بگویی آنرا حقیر داند، و صعبی و عظمت آن در نیابد. چنانكه اگر كودک را گویی: «چیزی بیاموز؛ اگر نیاموزی، ولایت و ریاست پدر تو بر تو نماند، و از آن سعادت درو مانی!» این خود فهم نكند، و در دل وی عظیم نیاید؛ اما اگر گویی: «استاد گوش تو بمالد!» ازین بترسد، كه آن فهم كند. و چنانكه گو شمال استاد حق است، و آتش بازماندن از ریاست پدر حقست، كودكی را كه ادب – آموزد، همچنین دوزخ جسمانی حقست، و آتش محروم ماندن از جمال حضرت الهیت حقست. و دوزخ جسمانی درین دوزخ [در جنب و در برابر این دوزخ] محروم ماندن، چون گو شمالی بیش نیست در جنت باز ماندن از ولایت و ریاست.