Untitled Document

اصل دنیا سه چیز است: طعام و لباس و مسكن - ۲

و چون اینهمه پیدا آمد، ایشانرا بمعاونت یكدیگر حاجت بود، كه هر كسی همه كارهای خود نمیتوانست كرد؛ پس فراهم آمدند [پهلوی یكدیگر آمدند، اجتماع كردند]، تا درزی كار جولاه و آهنگر میكند، و آهنگر كار هر دو میكند، و همچنین [بهمین قسم – از همین قرار] هر یكی كاری همی كنند. پس میان ایشان معاملتی پدید آمد، كه از آن خصومتها خاست: كه هر یكی بحق خویش رضا نمیداد، و قصد یكدیگر میكردند؛ پس بسه نوع دیگر حاجت افتاد از صناعات: یكی صناعت سیاست و سلطنت، دیگر صناعت قضا و حكومت، دیگر فقه كه بدان قانون وساطت میان خلق بدانند. و این هر یكی پیشهء است، اگرچه بیشتر آن بدست تعلق ندارد. پس بدین وجه مشغلهاء دنیا بسیار شد، و در هم پیوست، و خلق در میان آن خویشتن را گم كردند، و ندانستند كه اصل و اول این همه سه چیز پیش نبود. طعام و لباس و مسكن، این همه برای این سه می باید، و این سه برای تن می باید، و تن برای دل می باید، تا مركب وی باشد، و دل برای حق – عز وجل – می باید. پس خود را و حق را فراموش كردند مانند حاجی كه خود را و كعبه را و سفر را فراموش كند، و همه روزگار خویش با تعهد اشتر آورد. پس دنیا و حقیقت دنیا اینست كه گفته آمد: هر كه در وی بر سر پای [آماده كوچ كردن و رفتن] و مستوفر [كسیكه كارش را تمام كرده است] نباشد، و چشم بر آخرت ندارد، و مشغله دنیا بیش از قدر حاجت در پذیرد، وی دنیا را نشناخته باشد. و سبب این جهلست، كه رسول علیه السلام گفته است: «دنیا جادوترست از هاروت و ماروت [هاروت و ماروت در بابل تعلیم سحر و جادو میكردند]، از وی حذر كنید!» و چون دنیا بدین جادوئی است، فریضه باشد مكر و فریفتن ویرا بدانستن، و تمثال كار وی خلق را روشن كردن: پس اكنون وقت آنست كه مثالهای وی بشنوی.