Untitled Document

مثالها در جادوی دنیا و غفلت اهل دنیا - ۱

مثال اول – بدان كه اول جادویی دنیا آنست كه خویشتن را بتو نماید چنانكه تو پنداریكه وی ساكن است و با تو قرار گرفته، و وی جنبانست و بر دوام از تو گریزانست ولكن بتدریج و ذره ذره حركت می كند. و مثل وی چون سایه است، كه در وی نگری ساكن نماید، و وی بر دوام همی رود. و معلومست كه عمر تو همچنین بر دوام میرود، و بتدریج هر لحظتی كمتر می شود: و آن دنیاست كه از تو می گریزد، و ترا وداع میكند، و تو از آن بی خبر؟

مثال آخر – دیگر سحر وی آنست كه خویشتن را به تو دوستی بنماید، تا تو را عاشق كند، و فرا تو نماید كه تو را ساخته خواهد بود، و بكسی دیگر نخواهد شد، و انگاه ناگاه از تو به دشمن تو شود. و مثل آن چون زنی نابكار مفسدست، كه مردانرا بخویشتن غره كند [گول زند] تا عاشق كند، و انگاه به خانه برد و هلاک كند.

عیسی – علیه السلام – دنیا را دید در مكاشفات خویش در صورت پیر زنی، گفت: «چند شوهر داری» گفت: «در عدد نیاید از بسیاری» گفت: «بمردند یا طلاق دادند» گفت: «نه! كه [بلكه] همه را بكشتم» گفت: «پس عجب ازین احمقان دیگر، می بینند كه با دیگران چه میكنی، و انگه در تو رغبت میكنند و عبرت نمیگیرند!»

مثال آخر – دیگر سحر دنیا آنست كه ظاهر خویش آراسته دارد، و هرچه بلا و محنت است پوشیده دارد: تا جاهل بظاهر وی نگرد غره شود. و مثل وی چون پیر زنی است زشت، كه روی در بندد، و جامهاء دیبا و پیرایه [زینت] بسیار بر خود كند: هركه از دور ویرا ببیند فتنه [دلباخته و عاشق] شود، و چون چادر از وی باز كند پشیمان شود، و فصایح وی می بیند.