Untitled Document

مثالها در جادوی دنیا و غفلت اهل دنیا - ۲

و در خبرست كه: «دنیا را روز قیامت بیاورند بر صورت عجوزه زشت سبز چشم و دندان هاء وی بیرون آمده، و چون خلق در وی نگرند، گویند «نعوذ بالله این چیست بدین فضیحتی و بدین زشتی» گویند: «این آن دنیاست، كه بسبب این حسد و دشمنی ورزیدید با یكدیگر، و خونها ریختید، و رحم ببریدید، و بوی غره شدید» آنگاه ویرا بدوزخ اندازند، گوید: «خدایا كجااند دوستان؟» بفرماید تا ایشان را نیز ببرند و بدوزخ اندازند.«

مثال آخر – كسی كه حساب برگیرد: تا چند بوده است از ازل كه در دنیا نبود، و در ابد چندست كه نخواهد بود؟ و این روزی چند در میان ازل و ابد چندست؟ داند كه مثل دنیا چون راه مسافری است، كه اول منزل وی مهد [گهواره] است، و آخر منزل وی لحدست [گور]، و در میان وی منزلی چند است معدود: هر سالی چون منزلی، و هر ماهی چون فرسنگی و هر روزی چون میلی، و هر نفسی چون كامی. و وی بر دوام میرود. یكی را آن راه فرسنگی مانده، و یكی را كم، و یكی را بیش؛ و وی ساكن نشسته، كه گویی همیشه اینجا خواهد بود، تدبیر كارهایی كند كه تا ده سال باشد كه بدان محتاج نشود، و وی تا ده روز زیر خاک خواهد شد!

مثال آخر – بدانكه مثل اهل دنیا در لذتی كه مییابند، باز آن [باز غالباً به جای «با» استعمال شده است] رسوایی و رنج كه از دنیا خواهند دید در آخرت، همچون كسی است كه طعام چرب و شیرین بسیار بخورد تا معده وی تباه شود، آنگاه فضیحتی از معده و نفس و قضا حاجت خویش می بیند، و تشویر [خجلت – شرمساری] می خورد، و پشیمان می شود كه لذت گذشت و فضیحت بماند.