Untitled Document

[تشبیه طبیعی و منجم بمورچه] - ۲

و برای این بود كه رسول علیه السلام گفت: «ان لله عزوجل بسعین حجابا من نور لو كشفها لاحترقت سبحات وجهه كل من ادرک بصره [هر آینه برای خدا-عز وجل- هفتاد پرده نور است، كه چون آنرا برگشاید بزرگی رویش هر بیننده ای را بسوزاند]» و شرح این در كتاب «مشكوة الانوار و مصفاة الاسرار» گفته ایم، از آنجا طلب باید كرد. و مقصود آنست كه بدانی كه طبیعی بیچاره كه چیزی با حرارت و رطوبت و برودت و یبوست حوالت كرد، راست گفت، كه اگر ایشان در میانهٴ اسباب الهی نبودندی، علم طب باطل بودی؛ ولكن خطا از آن وجه كرد كه چشم وی مختصر بود، باول منزل فرود آمد، و ازو اصلی ساخت نه مسخری، و خداوندی ساخت نه چاكری، و وی خود از جمله چاكران بازپسین است كه در صف النّعال [ردیف كفش ها – كفش كن- پائین اطاق در مهمانی یا اجتماع دیگر] باشد. و منجم كه ستاره را در میان اسباب آورد، راست گفت، كه اگر نه چنین بودی، شب و روز برابر بودی، كه آفتاب ستاره ایست كه روشنایی و گرمی در عالم از ویست؛ و زمستان و تابستان برابر بودی كه گرمی تابستان از آنست كه آفتاب بمیان آسمان نزدیک شود، و در زمستان دور شود. و آن خدای كه در قدرت وی هست كه آفتاب را گرم و روشن آفرید، چه عجب اگر زحل را سرد و خشک آفریند، و زهره را گرم و تر آفریند: این در مسلمانی هیچ قدح [عیب- سرزنش] نكند. منجم از آنجا غلط كرد كه از نجوم اصل و حوالت گاه ساخت، و مسخری ایشان نبدید، و ندانست كه: « وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ [و آفتاب و ماه و ستارگان مسخر فرمان اویند]» و مسخر آن باشد كه ویرا بكار دارند، پس ایشان كارگرانند، نه از جهت خویش، بلكه بكارداشتگانند، از جهت عمال فرشتگان، چنانكه اعصاب مستعملت [بكار واداشته شده] در تحت تحریک اطراف، از جهت قوتی كه اندر دماغ است. و كواكب هم از چاكران بازپسین اند، اگرچه در درجهٴ نقیبان [اعیان و سرشناسان، روسا] اند و بصف النّعال نه اند، چون چهار طبع كه ایشان مسخران بازپسین اند، چون قلم در كتابت.