Untitled Document

مكتوب دو صد و نوزدهم - ۲

و مرض قلبی كه عبارت از گرفتاریست بمادون حق جل واعلا بر نهجی بر وی استیلا یافته است كه نزدیک است كه او را بموتِ ابدی رساند و بعذاب سَرمدی گرفتارش گرداند هیچ فكر اِزاله آن نمینماید و سعی در دفع آن نمیفرماید اگر این گرفتاری را مرض نمیداند سَفیهِ محض است و اگر میداند و باک ندارد پلیدِ صِرف مانا كه از برای ادراک این مرض عقلِ مَعاو در كار است عقل مَعاش از كوته اندیشی خود مقصور بر ظاهر بینی است عقل معاش چنانچه آفات معنویه را بواسطه تلذذاتِ فانیه مرض نمی انگارد عقل معاو نیز امراض صوریه را بواسطه مثوبات اُخرویه مرض نمیداند عقل معاش قصیر النظر است و عقل معاو حدید البصر عقل معاو نصیبِ انبیا و اولیا است عَلَیْهِمُ الصَّلَوَاتُ وَالتَّسْلِیْمَاتُ و عقلِ معاش مرغوب اغنیا و از باب دنیا شَتَّانَ مَا بَیْنَهُمَا و اسبابی كه محصِّل عقل معاو است ذكر موت  ست و تذكر احوال آخرت و مجالست با جماعه كه بدولت وِرد آخرت مشرف شده اند ۞ دادیم ترا زگنج مقصود نشان *  گر ما نرسیدیم تو شاید برسی* باید دانست كه مرض ظاهر چنانچه موجب تعسّر اَوای احكام شرعیه است مرض باطن نیز مستلزم آن تعسُّر است قال الله تبارك تَعَالی كَبُرَ عَلَی الْمُشْرِكِیْنَ مَا تَدْعُوْهُمْ اِلَیْهِ وَقَالَ سُبْحَانَه وَاِنَّهَا لَكَبِیْرَهٌ اِلَّا عَلَی الْخَاشِعِیْنَ در ظاهر ضعف قُوای و جَوارح مستلزم آن عُسر است و در باطن ضُعفِ یقین و نقص ایمان موجب عدم یُسر است و الا در تكالیف شرعیه همه تخفیف است و تمام یُسر و سهولت كریمه یُرِیْدُ اللهُ بِكُمُ الیُسْرَ وَلَا یُرِیْدُ بِكُمُ الْعُسْرَ و كریمه یُرِیْدُ اللهُ اَنْ یُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْاِنْسَانُ ضَعِیْفاً هر دو شاهد این معنی است مصرع خورشید نه مجرم ار كسی بینا نیست* پس فكر ازاله این مرض لازم آمد و باَطِبّاءِ حاذِق التجا آوردن فرض عین گشت مَا عَلَی الرَّسُوْلِ اِلَّا الْبَلَاغُ وَالسَّلَامُ.