Untitled Document

اعتقادنامه – ۲

و بقیاس عقل مدرک نخواهند شد اما حق سبحانه نمونه از آنها در ذات آدمی خلق فرموده اند بدان سبب او نی معرفتی بصفات مقدسه اش حاصل می شود اما نه بـِكـُنه و ماهیت همه با ذات اقدسش نه عینند و نه غیری كه امكان جدای داشته باشند از ازل تا به ابد باو بوده و هستند و خواهند بود و الصفات حیاتست و علم و اراده و قدرت و سمع و بصر و كلام و بعضی تكوین و بعضی بقا را هم گفته اند

امّا مشیئت در مذهب اشاعره عین ارادتست و معنیشان بفارسی زندگیست و دانای و خواهش و توانای و شنوای و بینای و گویای و آفریدن و پایندگی و تبركاً نظم حضرت مخدوم نورالدین مولانا عبدالرحمن جامی قدسنا الله بسرّه السامی را در تفاسیر صفات آوردن مناسب نمود اشارت بحیات از صفاتش یكی حیات آمد كه امام همه صفات آمد نه حیاتش به نفس و روح و تن است بلكه او زنده هم نه خویشتن است او بخود زنده است و پاینده زندگانی دیگر باو زنده اشارت بعلم هست بعد از حیات علم و شعور علمی از سبق جهل و فكرت دور متعلق بجمله كلیات متجاوز ازان بجزئیّات ذرّه اینست در مكین و مكان كه نه علمش بود محیط بدان عدد ریگ در بیابانها عدد برگها به بستانها همه نزدیک او بود ظاهر همه در علم او بود حاضر اشارت بارادت از پی آن بود ارادت و خواست خواست لایزال بی كم و كاست فعلهای كه در همه اشیا نو بنو در جهان شود پیداگر ارادی بود چو فعل بشر در طبیعی بود چو میل حجر

**** منبعث جمله از مشیئت اوست** مبتنی بر كمال قدرت اوست**

نخلد بی ارادتش خاری** نگسلد بی مشیئتش تاری**

فی المثل گر جهانیان خواهند** یكسر موی از جهان كاهند**

گر نباشد چنان ارادت او** نتوان كاستن سر یكمو **

ور همه در مقام آن آیند** كه بران ذرّه ای بیفزایند**

ندهد بی ارادت او سود** نتواند ذرّه ای افزود**