Untitled Document

حقیقت خوی نیكو - ۱

بدانكه حقیقت خوی نیكو- تا آن چیست و كدام است؟- سخن بسیار گفته اند، و هر یكی را آنچه در پیش آمده است بگفته است، و تمامی آن نگفته است: چنانكه یكی میگوید: «روی گشاده داشتن»، و یكی میگوید: «رنج مردمان كشیدن» و یكی میگوید: «مكافات ناكردن» است، و امثال این، و این همه بعضی از شاخهای ویست، نه حقیقت وی است و تمامی وی، و ما حقیقت وی و حد تمامی وی پیدا كنیم.
بدانكه آدمی را از دو چیز آفریده اند یكی كالبد كه بچشم سر بتوان دید، و یكی روح كه بجز چشم دل اندر نتوان یافت، و هر یكی را از این دو زشتی و نیكویی است: یكی را حُسن خُلق گویند و یكی را حُسن خَلق، حُسن خُلق عبارت از صورت باطن است، چنانكه حُسن خَلق عبارت از صورت ظاهر است؛ و چنانكه صورت ظاهر نیكو نباشد بدانكه چشم نیكو بود و بس، دهان نیكو بود و بس، تا آنگاه كه بینی و دهان و چشم نیكو بود جمله و اندر خور یكدیگر بود، همچنین صورت باطن نیكو نباشد تا آنگاه كه چهار قوت نیكو اندر وی نبود: قوت علم و قوت خشم و قوت شهوت و قوت عدل میان این هر سه.
اما قوت علم، بدان زیركی میخواهیم، و نیكویی وی بدان باشد كه بآسانی راست از دروغ باز داند در گفتارها، و نیكو از زشت باز داند در كردارها، و حق از باطل باز داند اندر اعتقادها، چنانكه حق تعالی گفت: «وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا [هر كه را دانائی داده اند، هر آینه خیر فراوان داده اند]».
و نیكویی قوت غضب بدان بود كه اندر فرمان شرع بود، و بدستوری برخیزد و بدستوری بنشیند.