Untitled Document

یاد كرد مرگ بر سه وجه است

بدانكه یاد كردن مرگ بر سه وجه است: یكی یاد كرد غافل بدنیا كه مشغول بود، یاد كند و آنرا كاره بود از بیم آنكه از شهوت دنیا باز ماند، پس مرگ را بنكوهد و گوید این بدكاریست كه در پیش است، و دریغا كه این دنیا بدین خوشی می بباید گذاشت، و این ذكر بدین وجه ویرا از خدای عز وجل دورتر میكند، ولكن اگر هیچ گونه دنیا بر وی منغص شود و دل وی از دنیا نفور گردد از فایده خالی نباشد؛ دوم یاد كرد تایب، كه برای آن كند تا خوف بر وی غالب تر شود و در توبه ثابت تر باشد و در تدارک گذشته مولع تر [حریص تر] بود و در شكر بجهد تر باشد، و ثواب این بزرگ بود، و تایب مرگ را كاره نباشد لكن تعجیل مرگ را كاره باشد از بیم آنكه ناساخته نباید رفت، و كراهیت بدین وجه زیان ندارد؛ سیم یاد كردن عارف، كه ازان بود كه وعدهٔ دیدار پس از مرگست و وعده گاه دوست فراموش نشود همیشه چشم بران دارد، بلكه در آرزوی آن باشد، چنانكه حذیفه در وقت مرگ گفت: «حبیب جاء علی فافة» دوست آمد و بوقت حاجت آمد؛ و گفت: بار خدایا، اگر دانی درویشی دوستر دارم از توانگری و بیماری دوستر دارم از تن درستی و مرگ دوستر دارم از زندگانی، مرگ بر من آسان كن تا بدیدار تو بیاسایم. و وراء این درجه درجهٔ دیگرست بزرگتر ازین: كه مرگ را نه كاره باشد و نه طالب، و نه تعجیل آن خواهد نه تاخیر، بلكه آن دوستر دارد كه خداوند حكم كرده است، و تصرف و بایست وی در باقی شده باشد و بمقام رضا و تسلیم رسیده؛ و این آنوقت بود كه مرگ با یاد وی آید و در بیشتر احوال از مرگ نیندیشد، كه خود درین جهان در مشاهده باشد و ذكر وی بر دل وی غالب، و مرگ و زندگانی نزدیک وی یكی بود: كه در همه احوال مستغرق خواهد بود بذكر و دوستی حق تعالیٰ.