Untitled Document

یاد كردن مرگ - ۲

و صحابه بر یكی ثناء بسیار گفتند، گفت: حدیث مرگ بر دل وی چون بود؟ گفتند: نشنیده ایم سخن مرگ از وی، گفت: پس نه چنانست كه شما می پندارید. و ابن عمر گوید: من با ده كس نزدیک رسول- صلوات الله علیه- بودیم، یكی از انصار گفت زیركترین و كریم ترین مردمان كیست؟ گفت: آنكه از مرگ بیشتر یاد كند و در ساختن زاد آن جهان بشكول [شكول بر وزن دخول، چابكی- جلدی] باشد، ایشانند زیركان كه شرف دنیا و كرامت آخرت ببردند. ابرهیم تیمی گوید كه دو چیزست كه راحت دنیا از دل من ببرد: یكی ذكر مرگ و یكی خوف ایستادن پیش حق تعالی. و عمر بن عبدالعزیز هر شب فقها را گرد كردی و حدیث مرگ و قیامت را مذاكره می كردی، تا چندان بگریستندی كه كسانی كه جنازه در پیش ایشان باشد. و سخن حسن بصری كه نشستی همه از مرگ بودی و از آخرت و از دوزخ. و زنی پیش عایشه گله كرد از سخت دلی خویش، گفت: مرگ را بسیار یاد كن تا تنگ دل شوی، همچنان كرد آن قساوت از وی بشد، باز آمد و شكر كرد. و ربیع بن خیثم در سرای خویش گوری كنده بود، هر روز چند بار در آنجا خفتی تا مرگ بر دل وی تازه كند، و گفتی اگر یک ساعت مرگ بر دل فراموش كنم دلم سیاه شود. و عمر بن عبدالعزیز یكی را گفت: یاد مرگ بسیار كن، اگر در محنت باشی آن سلوت بود، اگر در نعمت باشی آن بر تو منغص كند. و ابوسلیمان دارانی گفت كه: ام هرون را گفتم مرگ را دوست داری؟ گفت: نه، گفتم: چرا، گفت: اگر در آدمیی عاصی شوم دیدار وی نخواهم كه بینم، پس دیدار حق چون خواهم با این معصیت بسیار؟!