Untitled Document

چگونگی احتساب است - ۱

بدانكه حسبت را هشت درجه است:

اول دانستن حال، آنگه تعریف كردن آنكس را، آنگاه پند دان، آنگاه سخن درشت گفتن، آنگاه بدست تغیر كردن، آنگاه بزخم بیم كردن و تهدید كردن، آنگاه سلاح بركشیدن و یاوران خواستن و حشر كردن [جمعیت جمع كردن]، و درین ترتیب نگاه داشتن واجبست:

درجهٔ اول دانستن حال است: باید كه اول بیقین و تحقیق بداند كه بی تجسس ظاهر باشد، و از در و بام گوش ندارد، و از همسایگان سوال نكند، و اگر چیزی در زیر دامن دارند دست فراز نكند، بلكه آنگاه كه آواز رود شنود یا بوی خمر شنود: یا بیند، آنگاه حسبت كند؛ و اگر دو عدل او را خبر دهند قبول كند، و روا باشد كه بی دستوری در خانه شود بقول دو عدل، اما بقول یک عدل آن اولیتر كه نشود: كه سرای ملک اوست و بقول یک عدل حق ملک اول باطل نشود. و گویند كه نقش انگشتری لقمن این بود كه: «پوشیدن آنچه دیدی بعیان [ظاهر- آشكارا]، اولیتر از رسوا كردن بگمان»؛

درجهٔ دوم تعریف است: كه باشد كه كسی كاری كند و نمی داند كه نشاید، كه روستایی در مسجد نماز كند و ركوع و سجود تمام بجای نیاورد، پا در كفش او نجاست بود و نداند، اگر دانستی كه این نماز درست نیست خود نكردی، پس او را بباید آموخت. و ادب آن اینست كه بلطف آموزد تا او رنجور نشود: كه رنجانیدن مسلمانان بی ضرورتی نشاید و هر كرا چیزی بیاموختی، او را بجهل و نادانی صفت كردی و عیب او فرا چشم او داشتی، و این جراحت را بی مرهمی احتمال نتوان كرد، و مرهم آن بود كه عذری فرا پیش داری و گویی كه: هر كه از مادر بزاید عالم نبود: لیكن بیاموزد، و هر كه نداند تقصیری بود كه از مادر و پدر و اوستاد باشد. مگر كه در ناحیت شما كسی نیست كه بشما آموزد؟