Untitled Document

در احكام حیض و نفاس - ۳

حكایت در كتاب باب حیض می آرد كه جوانی بود در شهر بخارا زن خواست شب اول كه خلوت كردند زن از وی سوال كرد كه علم حیض آموختهء گفت نی زن گفت خداوند تعالـی فرموده كه نفس خود و اهل خود را نگاهدارید از آتش دوزخ پس بی علم چگونه نگاه توانی داشت آن مرد را آن سخن خوش آمد و قبول كرد زن را بخدای سپرد و روی بشهر ری نهاد مدَت پانزده سال پیش امام محمد رحمة الله تعالـی علیه علم آموخت ویرا اجازت كرد تا بوطن باز گردد و او را ابوحفص كبیر نام نهاد بازگشت با هم سبق خود ابوسلیمان جرجانی چون بجیحون خوارزم رسیدند كتابهای ابوحفص در آب افتاد از ابوسلیمان كتابها بعاریت خواست كه بنویسد ابوسلیمان گفت چندان تكرار می بایست كرد كه بكتاب حاجت نبودی ابوحفص [ابوحفص كبیر احمد بن حفص توفی سنة ۲۱۷ هـ.ق. [۸۳۲ م.] فی بخاری] بازگشت بشهر ری و آن كتابها یاد گرفت مدت شش سال دیگر پس بخانه خود بازگشت اهل بخارا تا لب آب پیش او باز آمدند و او را با عزاز تمام در شهر درآوردند آن شب بخانهٔ خود نرفت او را گفتند چگونه بود كه بعد از بست و یک سال بخانهٔ خود نرفتی جزو كاغذ بیرون آورد و در وی نگاه كرد و گفت در وی چنین نگاهداشته ام كه دوش آخرین شب بود از حیض عورت من بخانه نرفتم تا بامداد كه غسل كند بخانه روم علمای حقانی ربّانی و كسانی را كه غم مسلمانی بوده حد شرع را چنین نگاهداشته اند لاجرم ذكر خیر ایشان تا انقراض عالم باقی ماند و شایستهٔ رحمت و رضوان گشتند الـهی ما بیچارگان را توفیق نگاهداشتن حد فرمانهای خود ارزانی دار. قطعه:

مسلمانی مثالِ خانه دان  #   كه بنیادش بود بر چار اركان #

ازان اركان كزان دین را ثبات ست  #  نماز و روزه و حج و زكوة ست #