Untitled Document

در عدل و انصاف نگاه داشتن در معاملت - ۲

رسول -علیه السلام- بمردی بگذشت كه گندم می فروخت، دست در گندم كرد، درون وی تر بود، گفت این چیست؟ گفت آب رسیده است، گفت: «پس چرا آب بیرون نكردی؟ من غشنا فلیس منا هر كه غش كند از ما نیست». و مردی اشتر بصد درم بفروخت، و پای وی عیب داشت، و واثله بن الاسقع از صحابه آنجا بود ایستاده، غافل ماند، چون بدانست در پی خریدار شد و گفت پای وی عیبی داشت، مرد باز آمد و از بایع صد درم باز ستد، بایع گفت این بیع من چرا تباه كردی؟ گفت از بهر آنكه از رسول -علیه السلام- شنیدم كه گفت: «حلال نیست كه كسی چیزی فروشد و عیب آن پنهان دارد؛ و حلال نیست مر دیگری را كه بداند و نگوید». و گفت: «رسول -علیه السلام- ما را بیعت ستده است بر نصیحت مسلمانان و شفقت نگاه داشتن، و پنهان داشتن از نصیحت نبود»؛ و بدانكه چنین معاملت كردن دشوار بود، و از مجاهدات بزرگ بود، و بدو چیز آسان شود.

یكی آنكه كالا با عیب نخرد، و آنچه خرد در دل كند كه بگوید؛ و اگر بر وی تلبیس كرده اند، بداند كه آن زیان ویرا افتاد، بر دیگری نه افكند. و اصل آنست كه بداند كه روزی از تلبیس زیادت نشود، بلكه بركت از مال بشود و برخورداری از مال نباشد، و هر چه از طرّاری [كیسه بری- نادرستی- دزدی] پراكنده بدست آید، بیک راه واقعهء افتد كه همه بزیان آید و مظلمت بماند، و چون آن مرد باشد كه آب در شیر میكرد، گله در كوه شد، بیک راه سیل آمد و گله ببرد، آن كودک گفت كه: «آن آب پراكنده كه در شیر كردی، بیكبار جمع شد، و گاوانرا ببرد».