Untitled Document

«نوع دیگر از نصایح» پیر طریقت شیخ بزرگوار «خواجه عبدالله انصاری - ۲

الٰهی برین بساط پیاده مانده ایم رخ بهر كه می آریم اسب بر ما میدواند از آنكه فرزین طاعت ما كج میرود دران ساعت كه در شاه مات اجل مانده باشیم و دو اسبه رخ بدار بقا نهاده و فرزین ارادت در بند حیرت از مركب علم و عمل پیاده مانده از پیل دیو صورت مان در امان دار، توانگران بزر و سیم نازند و درویشان قوت از (نَحْنُ قَسَمْنَا) سازند،

یافت رضای حق در سه چیز است اول شكستن هوا دوم ازپیش برداشتن سوا سیوم كمكردن نام و نوا.

درویشی چیست ظاهری بی رنگ و باطنی بی جنک درویشی نه نام است و نه ننگ نه صلح دارد و نه جنگ، دنیا را بر خلق پاش و زنده می باش خوش باش و درون كس مخراش آنچه در پیشانی پیر پنهانست آن نهان به از هر دو جهانست، نظر پیر كیمیاست وجود مرید را زر كند چشم پیر اژدهاست دل مرید را زیر و زبر كند

الٰهی شراب شوق در جان منصور حلاج افزون شد آن شراب دران نگنجید بسر بیرون شد، ابلیس ازآن جرعه ای بیافت جاوید ملعون شد بجرعه ای ازآن شراب اویس قرنی میمون شد.

الٰهی كسی كه ترا عمری خواند نسزد كه امیدش وا ماند، دل در خلق مبند كه خسته شوی دل در حق بند تا رسته شوی، اگر پایداری در بند او دار و اگر سری داری در كمند او آر، دوست دریاست باقی همه جوی اگر در جویی از دریا جوی، عبدالله گنجی بود پنهانی كلید او بدست خرقانی ناگاه برسیدیم بچشمه زندگانی چندان واخوردیم كه نه عبدالله ماند نه خرقانی، درخت را آب و طفل را شیر باید شریعت را استاد طریقت را پیر باید،