Untitled Document

در رضا بقضا - ۳

 مرد گفت ترا تعزیت از بهر فرزند میكنم كه از بام افتاد و هلاک شد گفت انا لله وانا الیه راجعون تسلیما بحكمه و رضاء بقضائه اگر یک عضو رقت اعضای دیگر برجاست و اگر یک فرزند رفت دیگران مانده اند له الحكم لَاَمّر ولقضائه حكایت در تذكرة الاولیا می آرد كه سی سال بگذشت كه كسی فضیل را خندان ندید مگر آن روز كه پسر وی وفات كرد او بخندید گفت سی سال شد كه كسی ترا خندان ندید و امروز كه روز تعزیت ست میخندی گفت دانستم كه حق تعالٰی بموت وی راضی بود من نیز بر موافقت رضای حق بخندیدم. فضیل عیاض میگوید راضی كسی است كه آرزو نبرند فوق منزلت ویرا بعضی گفته اند الراضی الذی لا یغیره تصاریف الاحوال به وعلیه سری میگوید چون راضی نباشد از خداوند و چگونه از وی رضا طلبی اباعلی قلانسی میگوید اهل رضا سه گروه اند یكی راضی بقضا قبل از نزول قضا و اینها سابقانند دویم راضی بقضا اند نزدیک نزول قضا و اینها مقتصدانند سیم راضی بقضا بعد از نزول قضا و اینها ظالمانند حكایت استاد ابوعلی دقاق رحمه الله میگوید مردی غلامی داشت گناهی ازان غلام در وجود آمد خواجه آزرده شد این خواجه را دوستی بود غلام نزدیک وی رفت گفت گناهی كردم و خواجه از من آزرده شد چه شود اگر شفاعتی كنی آن مرد بنزدیک خواجه وی آمد و شفاعت كرد خواجه از وی عفو كرد چون خبر بغلام رسید زار زار بگریست آن مرد گفت چون خواجه از تو عفو كرد چرا میگریی غلام گفت آری خواجه گناه را عفو كرد اما از من راضی نشد عفو دیگرست و رضا دیگر خبر عبدالله سلام رضی الله عنه گوید یكی از انبیای بنی اسرائیل را مكروهی رسید بخدا بنالید وحی آمد بوی كه چرا نالیدی و ما بر تو رقم نبوت كشیده ایم از قضایٔ ما مینالی ما در ازل این قضا را بر تو رانده بودیم حكم ما را تبدیل نباشد قضایٔ ما را تغییر نی